هوالمحبوب
الهي به حرمت أن نام که تو خواني و به حرمت أن صفت که تو چناني ، درياب که مي تواني. الهي، عمر خود به باد کردم و بر تن خود بيداد کردم : گفتي و فرمان نکردم ، درماندم و درمان نکردم. الهي ، عاجز و سر گردانم : نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم. الهي ، اگر تو مرا خواستي ، من آن خواستم که تو خواستي. الهي ، به بهشت و حور چه نازم : مرا ديده اي ده که از هر نظر بهشتي سازم. الهي ، در دلهاي ما جز تخم محبت مکار و بر جان هاي ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشت هاي ما جز باران رحمت خود مبار. به لطف ، ما را دست گيٍر و به کرم ، پاي دار ، الهي حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار. اميد دردها را شفا نمي دهد اما باعث مي شود دردها را بهتر تحمل کنيم
موفق باشيد....يا علي