درباره وبلاگ آرشیو وبلاگ
لینک های ویژه لوگو آمار وبلاگ
آقاشیر صلوات صلوات صلوات علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم جمعه 94 آبان 1 :: 1:47 عصر :: نویسنده : آقاشیر
One side an army with 72 soldiers and on the other side thousands of soldiers!! سپاه حسین 72 نفر و سپاه یزید ده هاهزار نفر. But cruelness did not stop here; they surrounded the river and did not let Hussein"s companions even the children and women to drink water!! اما ظلم و بی رحمی در همینجا تمام نمی شود؛ آنها دور تا دور رودخانه رامحاصره کرد و به حسین و یارانش، حتی کودکان و زنان اجازه ندادند که آب بنوشند!! After a few day of surrounding and not drinking even a drop of water in a hot desert, all Hussein"s companions were desperately thirsty and weak, they cannot do anything but tolerating the situation they"ve trapped in. بعد از گذشت چند روز از محاصره و ننوشیدن حتی ی قطره آب در آن صحرای داغ، همه یاران حسین بشدت تشنه و ضعیف شدند و هیچ کاری جز تحمل شرایطی را که درآن گیر کرده بودند، نمی توانستند انجام دهند. That was not a fair war. این یک جنگ نا عادلانه بود . Yazid told Imam Hussein, if you want me to stop killing you and not imprisoned your family, you should accept my leadership and accept all my deeds and unite with me!! (Consider this fact that Imam Hussein is the Prophet Muhammad"s grandson and yazid had been violating most of Islamic laws purposely, so there is no way Imam Hussein accept yazid"s conditions!!). یزید به امام حسین گفت اگر میخواهی من از کشتن شما دست بردارم و خانواده ات را به اسارت نبرم، باید مرا به رسمیت بشناسی و با من متحد شوی (این حقیقت را درنظر بگیرید که امام حسین نوه پیامبر اسلام محمد بود و یزید به عمد بیشتر قوانین اسلام را نقض کرده بود، بنابراین هیچ راهی نبود که امام حسین شرایط یزید را بپذیرد!!). So Hussein obviously did not accept his offer and told him that "dying with dignity is way better that living with dishonor". اما امام حسین پیشنهاد او را قبول نکرد و گفت مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. After this yazid (god never forgive him) attacked Imam Hussein and his few companions with his huge army. سپس یزید که (لعنت خدا بر او باد) به همراه صدها هزار نفر به امام حسین و یاران اندکش حمله کردند . Every single person in imam"s side was killed one by one. یاران امام حسین یکی پس از دیگری شهید شدند . One of imam"s son who was named" ali akbar" started fighting back and killed some of the enemies, but a lot of yazid"s army attacked him and tore apart his body and cut off his head!! یکی از پسران امام حسین که علی اکبر نام داشت ، شروع به مقابله با دشمن کرد و چندین نفر از آنان را به هلاکت رساند اما تعداد زیادی از دشمنان به او حمله کردند و بدنش را قطعه قطعه کردند و سر از بدنش جدا نمودند . All imams" companion was killed and their head were cut off while they were thirsty so bad. تمام یاران امام حسین با لبان تشنه کشته شدند و سرشان از تنشان جدا شد. After ali akbar, imam"s nephew "ghasem" went to battle field. بعد از علی اکبر پسر برادر امام حسین به نام قاسم به میدان جنگ رفت . He was only 13 years old but he fought like a brave fighting man. او 13 سال بیشتر نداشت ولی همچون یک مرد جنگی شجاع جنگید. Ghasem killed 3 soldiers of enemy but then they killed him and they throw stone at him and then they cut his head off!! قاسم 3 نفر از دشمنان را به هلاکت رساند و سپس کشته شد ، بدنش سنگ باران شد و سر از تنش جدا شد. The last brother of imam wanted to go to the battle field but youngest daughter of imam asked him to bring water because they were so thirsty that they cannot tolerate. آخرین برادر امام حسین میخواست به میدان جنگ برود اما دختر کوچک امام حسین از عموی خود تقاضای آب کرد . چون کودکان دیگر نمی توانستند تشنگی را تحمل کنند. موضوع مطلب : |
||